کَلاَّ إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا (21) نه چنان است، آن گاه که زمین، سخت در هم کوبیده شود.
21. (کَلَّا) یعنى شایسته نیست که کار اینگونه باشد.
1. انجام نمیدهند آنچه را درباره یتیم و مسکین بدان امر شدهاند (مقاتل).
2. قیل: (کلّا) زجر و بازداشتن است، تقدیرش این است که اینطور نکنید، سپس آنها را ترسانیده و فرمود:
(إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا): آن گاه که هر چیزى در پشت (روی) زمین از کوه و ساختمان و درختان بشکند تا زلزله شود و چیزى بر زمین باقى نماند و اینکار را پیدرپی انجام میدهد.
3. «دُکَّتِ الْأَرْضُ»: روز قیامت زمین کشیده میشود، مثل کشیدن چرم (پوست دبّاغى) شده (ابن عبّاس).
4. کوههاى زمین و ارتفاعات کوبیده میشود تا همه صاف و مساوى میگردد.
•و مقصود این است که زمین صاف میشود و تمام خانهها و قصرها و سایر ساختمانها نابود میشود تا زمین مانند صحراء صاف میشود که هیچ گیاهی در آن نیست (ابن قتیبه).
وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا (22) و [فرمان] پروردگارت و فرشته [ها] صف در صف آیند.
22. (وَ جاءَ رَبُّکَ)
.1امر پروردگار تو و حکم و محاسبه او آمد (حسن و جُبّائى).
.2امر او آمد که به خلاف دنیا امر و حکمى دیگری با آن نیست (ابى مسلم).
.3قیل: جلال و عظمت آیات او آمد، پس آمدن آیات عظیمش را به خاطر بزرگداشت امرش «آمدن رب» قرار داد.
.4بعضى از محققین: یعنى ظهور پروردگارت آمد.
•به دلیل ضرورت معرفت به او، برای اینکه ظهور معرفت به چیزى است که جانشین ظهور و رؤیت آن چیز شود و چون معارف به خدا در این روز بدیهى خواهد بود، این معرفت براى خلقش مانند ظهور و تجلّى او خواهد بود.
•پس گفته شد: جاءَ رَبُّکَ، یعنى شبهه از بین رفت و شک بر طرف شد، چنانچه برداشته میشود موقع آمدن چیزى که در او شک میشود، و خداوند از آمد و رفت بالاتر و منزّه است، به دلیل اقامهی براهینى که غالب بوده و دلیلهایى که روشن است بر اینکه خداى سبحان جسم نیست.
(وَ الْمَلَکُ) یعنى فرشتگان مىآیند.
Ø(صَفًّا صَفًّا)
.1صفوف فرشتگان را اراده کرده و اهل هر آسمانى صفى جداگانه هستند (عطاء).
.2آنگاه که زلزله روز قیامت شود، اهل هر آسمانى صفى محیط به زمین خواهند بود و به کسانى که در زمین هستند، پس صفوف ملائکه هفت صف خواهد بود، پس این است قول خدا صَفًّا صَفًّا (ضحاک).
.3قیل: یعنى صف بسته شده مانند صفوف مردم در نماز صف اوّل میآید، پس صف دوّم و بعد از آن صف سوّم آن گاه به همین ترتیب، براى اینکه این به حال استواء شبیهتر است از پراکندگى، پس متعادل بودن و استوار بودن بهتر خواهد بود.
وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّکْرى (23)
و جهنّم را در آن روز [حاضر] آورند، آن روز است که انسان پند گیرد؛ و [لى] کجا او را جاى پندگرفتن باشد؟
23. (وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ): در این روز جهنّم را حاضر میکنند. تا اینکه مستحقین عذاب را در آن عقاب کنند و اهل موقف محشر هول و منظره بزرگ آن را ببینند.
Øدر روایت مرفوع از ابى سعید خدرى روایت شده که چون این آیه نازل شد رنگ صورت رسول خداn تغییر کرد و از چهرهاش آشکار شد تا اینکه بر اصحاب پیامبرn سخت آمد، از آنچه از حال آن حضرت دیدند و بعضى رفتند خدمت علىg و گفتند: یا على امر تازهاى پیش آمده که ما اثر آن را در چهره پیغمبرn دیدیم،
Øپس علىg آمد و از پشت سر پیغمبر را در آغوش گرفت و میان دو کتف حضرت را بوسید،
Øسپس گفت: اى رسول خداn پدر و مادرم فداى شما امروز چه حادثهاى اتفاق افتاده است؟
Øفرمود: جبرئیل آمد و براى من قرائت کرد (وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ)،
Øگوید: عرض کردم: چگونه آن را آورند؟
Øفرمود: آن را هفتاد هزار فرشته مىآورند که آن را با هفتاد هزار زمام و زنجیر میکشند، پس تکانى میخورد تکان خوردنى که اگر آن را رها کنند تمام اهل محشر را خواهد سوزانید.
Ø سپس من به جهنّم اعتراض میکنم، پس میگوید: مرا با تو اى محمدn چکار! خداوند به تحقیق حرام کرده گوشت تو را بر من، پس هیچ نفسى نمیماند مگر اینکه میگوید: نفسى نفسى! و محمدn میگوید: ربّ امّتى امّتى!
سپس خداوند سبحان فرمود:
(یَوْمَئِذٍ) یعنى روزى که جهنّم را مىآورند.
(یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ) یعنى پند گرفته و کافر توبه میکند.
(وَ أَنَّى لَهُ الذِّکْرى)
.1از کجا براى او توبه باشد (زجاج).
.2قیل: انسان به خاطر میآورد آنچه را که تقصیر و کوتاهی کرده است، زیرا به یقین میداند آنچه را که به او وعده داده شده پس چگونه تذکّر او را نفع دهد؟ براى او اثبات تذکّر نموده سپس آن را از او نفى نمود، بدین معنا که او به سبب آن منتفع نشود، پس مثل اینکه نبوده است، و شایسته بود در وقتى متذکّر شود که برایش مفید باشد،
یَقُولُ یا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی (24) گوید: «کاش براى زندگانى خود [چیزى] پیش فرستاده بودم.»
فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ (25) پس در آن روز هیچ کس چون عذابکردن او، عذاب نکند.
پس خداوند سبحان حکایت کرد آنچه را که کافر و گنهکار جنایتکار بر نفس خود میگوید و آرزوى آن را به قول خودش میکند، و فرمود:
24. (یَقُولُ یا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی)
.1آرزو مىکند که اى کاش طاعات و حسنات براى زندگى بعد از مرگش بود
.2یا آرزو میکند عملى را که به جهت زندگى ابدى بجا آورده بود، به قولش (یا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی) اى کاش پیش میفرستادم براى زندگى ابدیم عمل صالح و شایستهاى را، براى زندگی آخرت که موتى در آن نیست،
25. (فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ) یعنى پس در این روز عذاب نمى کند عذاب خدا را هیچکس از خلق خدا.
وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ (26) و هیچ کس چون دربندکشیدن او، دربند نکشد.
26. (وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ)
الوثاق: بمعناى بستن است
1. و نمیبندد بستن او را، یعنى بستن خدا را احدى از خلق خدا
•در دنیا احدى عذاب نمیکند مانند عذاب خدا کافرین را در این روز (قیامت) و هیچکس در دنیا زندانى نمیکند مثل بستن و زندان خدا کافرها را در این روز (قیامت.)
2. قرائت بفتح عین در «یعَذَب» و «یوثَق»
روایتى از ابی قلابه: براى من خواند کسى که پیغمبرn براى او قرائت کرده بود، (فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذَّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ وَ لا یُوثَقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ)
مقصودش اینست که عذاب نمیشود احدى عذاب شدن این کافر را.
•اگر بگوئیم که آن کافر عینى است
•یا عذاب کردن این صنف از کفّار است و ایشان کسانى هستند که یاد شدهاند در آیه کریمه (لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ) ...
این اگر چه اطلاق دارد، پس بهتر این است که مراد تقیه باشد، زیرا میدانیم ابلیس عذابش سختتر و زندانش دشوارتر از آن کافران است.
3. قیل: یعنى کسى جز کافر به گناهانش مؤاخذه نمیشود و تقدیرش این است که هیچکس به عذاب او معذّب نخواهد شد، براى اینکه فقط او مستحق عذاب خویش است و خداوند احدى را به جرم و گناه دیگرى مؤاخذه نمیکند.
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (27) اى نفس مطمئنّه!
Ø27. (یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ) اى جان آرام گرفته و اطمینان یافته،
.1به سبب ایمان آن، چنان ایمانى که داراى یقین و تصدیق به ثواب و بعثت و اطمینان حقیقت ایمان است (حسن و مجاهد).
.2مطمئنّة: ایمن شده به بشارت به بهشت در هنگام مردن و در روز قیامت (ابن زید).
.3مطمئنّه: آن است که صورتش سفید، و کتاب و پرونده عملش به دست راستش داده شود، پس در این موقع است که خاطر جمع شود (کلبى و ابى روق).
ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً (28) خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد.
28. (ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ) به سوى پروردگارت برگرد،
.1هنگام مرگ به او گفته میشود: برگرد بسوى پروردگارت (ابى صالح).
.2هنگام بعث و برانگیختن به او گفته میشود (عکرمه و ضحاک).
.3یعنى برگرد به ثواب پروردگارت و آنچه از نعمتها که براى تو آماده ساخته است (حسن).
.4قیل: برگرد به جایى که در آن امر و نهى اختصاص به خداى سبحان دارد، نه بخلق او.
.5مقصود این است که برگرد به صاحبت و بدنت، پس خطاب به روح میشود که به کالبد و پیکره خود برگرد (ابن عبّاس).
(راضِیَةً) در حالى که خشنود به ثواب خدا باشى.
(مَرْضِیَّةً)
.1پسندیده باشد اعمالى را که بجا آوردهاى.
.2قیل: راضى و خشنود از خدا باشد به سبب آنچه براى او آماده ساخته است، و پروردگارش از او راضى باشد به سبب آنچه از طاعت خدا بجا آورده است.
.3قیل: در دنیا راضى بقضاء و اراده خدا باشد تا خدا هم از او راضى باشد و از افعال و عقاید او خشنود باشد.
فَادْخُلِی فِی عِبادِی (29) و در میان بندگان من درآى.
وَ ادْخُلِی جَنَّتِی (30) و در بهشت من داخل شو.
29. (فَادْخُلِی فِی عِبادِی)
پس داخل شو در گروه بندگان شایسته من که انتخاب شدهاند، آنهایى که از آنها راضى هستم، و این نسبت تشریف و تعظیم است.
30. (وَ ادْخُلِی جَنَّتِی)
و داخل شو بهشت چنانى که شما را به آن وعده دادم و نعمتهاى آن را براى شما در آن مهیّا کردم.
موضوع :